اتابکان فارس، سلسله ای از پادشاهان محلی ایران معروف به آل سلغر، اتابکان سلغری وسلغریان یازده تن از آنان ‏۵۴۳تا۶۸۵ق/۱۱۴۸_۱۲۸۶م بر سرزمین پارس و مناطق مجاور آن حکومت راندند گروهی از مورخان چون خواند میر(حبیب السیر،۲/۵۶) یحیی بن عبداللطیف قزوینی(ص۱۹۴) دوره فرمانروایی اتابکان را در فارس ۱۲۰ سال ضبط کرده و بیشتر دوران حکومت ابش خاتون راکه در تبریز به سر می‌برد حکومت فارس را در اختیار داشت به حساب می آوردند

سلغر نیای این دودمان از جمله امیران ترک نژاد طایفه غر‌‌‌، در خراسان بازی دستان خود به تاخت و تاز روزگار می گذراندند و سپس به طغرل سلجوقی که به تازگی ایران را تصرف کرده بود پیوسته در دستگاه منصب حاجبی یافت(خواند میر،دستور۲۳۶) سلغر پس از آن به حوالی فارس رفت و در مناطقی چون کهگیلویه به ییلاق و قشلاق پرداخت(غفاری،۱۲۵) پیش از آنکه  اتابکان سلغری فارس، در آن دیار مستقر شوند این منطقه سراسر به تصرف است سلجوقیان در آمده بود و آنان همچون دیگر  ایلات ایران حاکمی با عنوان اتابک بدان جا روانه کرده بودند آخرین اتابک برگزیده سلجوقیان عراق در فارس بوزابه نام داشت. که به روایتی از فرزند زادگان سلغر بود بوزابه را ملک شاه بن محمود بن محمد، از سلاجفه عراق، همراه با برادر خود محمد به فارس فرستاد اما آنان چون به اصفهان رسیدن سر به شورش برداشتند بوزا به محمد را به جای ملک به سلطنت برداشت.اما ملکشاه به مقابله آمد وبوزابه را در جنگی(۵۴۱ق) به قتل رساند دو سال بعد سنقر بن مودود که به روایتی برادرزاده بوزابه بود (زرکوب ص۷۱) بی‌درنگ به شیراز آمد و آنجا را تصرف کرد و حکومت سلغریان را رسمااین سال بنیاد نهاد(همو،۷۲_۷۱،اقبال،۳۷۹) حکومت سلغریان در فارس مستقل نبود آنان در آغاز از سوی سلجوقیان و پس از آن تا حمله مغول زیر نفوذ پادشاهان خوارزم فرمان می راندند و سرانجام به اطاعت مغولان و ایلخانان گردن نهادند و بدین گونه فارس را تا مدت ها از خطر مهاجمان نگهداری کردند.(همو۳۸۰_۳۷۹) اتابکان سلغری در ایام مغولان هرچند باجگزار ایشان بودند اما نه تنها قلمرو خود را از هجوم مغولان حفظ کردند بلکه فارس را پایگاهی گردانیدند برای دانشمندان ادیان و شاعرانی که سراسر ایرانی به شیراز روی می آوردند از دودمان سلغریان این کسان به فرمانروایی رسیدند

۱_مظفرالدین سنغر بن مودود (۵۴۳_۵۸۸ق/۱۱۴۸_۱۱۶۳م).

او پیش از آنکه حکومتی در فارس تشکیل دهد به فرمان سلطان سنجر(د۵۵۲ق) آخرین فرمانروای سلاجقه بزرگ و تا آماده شده بود.(منهاج۱/.۲۵۸_۲۶۸) پس از قتل بوزا به در نبرد با ملک شاه لن محمود سنقر از فارس رانده شد و ملکشاه فارس را نت صراف در آورد اما دو سال بعدسنقربه شیراز آمد و سلسله اتابکان را بنیاد نمود.

وی در آغاز استقرار در فارس و با خطر  یعقوب به ارسلان مشهور به اتابک شو مله از خوزستان به فارس تاخته بود روبرو شد ولی او را درهم شکست و حملات بعدی اتابک شو مله نیز به جایی نرسید پس از درگذشت سلطان سنجر چند تن از برادر زادگان او به فارس آمدند اما سنقر آنان را به شیراز راه نداد و به استخر فرستاد و دستور داد تا نیازهای زندگی آنان را برآورند و خود تا چند وقت به نام اتابک بر آن فرمان راند سنقر همچنین چند بار با اتابکان شبانکاره برای تصرف قسمت های بیشتری از ایلات فارس به نبرد پرداخت و آنان را به عقب راند در همین ایام الدگز موسسه سلسله اتابکان آذربایجان از قلمرو اتابکان فارس کرد اما سنقر در این میان درگذشت و جانشین او زنگی بن مودود اینترنت ناگزیر به اطاعت از ایلد گز و رکن الدین ارسلان شاه سلجوقی تن در داد و هدیه های گران فرستاد و خود شخصاً به دیدار ارسلان شاه به اصفهان رفت با اینکه اطلاعات را از او اظهار خوشنودی کرده بود از اتابک ایلدگز سخت بیمناک بود مرگ سنقر در ۵۵۸ قمری اتفاق افتاد مقبره او در یکی از دیوان های مدرسه سنقریهٔ شیراز که خود ساخته بود هست . همدان به زیارتش می‌رفتند و قضات و اصحاب دعوای  در آن جایگاه سوگند می‌دادند . و در آن زمان سنقر را به دادگری ستوده و گفته اند که وی در دوران حکومت خود قوانین ظالمانه را برانداخت  در آبادانی قلمرو و می‌کوشید و مساجد و مدرسه هاو رباطهایی ساخته و موقوفاتی برای هر یک معین کرد در این مدارس از همان زمان گروه بسیاری به تحصیل علم سرگرم بودند سنقر مسجد جامعی در شیراز بنیان نهاد و خود هر شب در آنجا به عبادت می پرداخت وزارت سنقر بر عهده تاج الدین ابن دارست شیرازی بود ابن دارست پیش از آن وزارت مسعود بن محمود سلجوقی و سپس وزارت بوزا به را بر عهده داشت

۲_  مظفرالدین زنگی بن مودود(۵۵۸_۵۷۱ق/۱۱۶۳_۱۱۷۵م)

پس از درگذشت سنقر، با اینکه وی چند پسر داشت امیران و فرماندهان لشکر برادر او زنگی بن مودود را که در آن هنگام در شیراز نبود حکومت برداشتند در آغاز کار او سابق شوهر خواهرش و الب ارسلان سلغری به مخالفت برخاستند اما کاری از پیش نبردند و هردو کشته شدند زنگی بن مودود اوایل حکومتش به اصفهان نزد سلطان ارسلان بن طغرل سلجوقی رفت ت و سلطان ارسلان رسماً اتابکی ایلات فارس را به او داد و به شیراز بازش گردانید.

چون زنگی بن مودود در سالهای اول حکومت بر سپاهیان سخت مب گرفت، آنان اتابک شو مله فرمانروای خوزستان را بر ضد زنگی بن مودود برانگیختند. شومله به شیراز تاخت و اتابک زنگی ناگزیر شهر را رها کرد و بعد اتابکان شبانکاره پناه برد و اندکی بعد به کمک این اتابکان، شو مله را که با مردم و لشکریان بدرفتاری پیشه کرده بود ازشیراز راند.

زنگی در دوران حکومت خود با اتابکان کرمان هم روابطی داشت چنان که به هنگام نزاع این اتابکان بر سر حکومت در آغاز لشگری در اختیار ملک تورانشاه نهاد تا بر برادرش بهرامشاه غلبه یابد چندی بعد نیز قطب الدین محمدبزغوش وتاج الدین خلج با لشکر وساز وبرگی که زنگی بدانان داده بود روی به کرمان نهادند و تورانشاه و اتابک یزد به بم گریختند مدتی در کرمان بود و چون زنگی بن موجود در گذشت آنجا را ترک کرد

زنگی بن مودود در دوران حکومت خود چند بار هم با قطب الدین مبارز شبانکاره ای به نبرد پرداخت اما از عهده وی بر نیامد وی سرانجام پس از ۱۴ سال حکومت در اواخر سال ۵۷۱ق درگذشت و در شیراز به خاک سپرده شد(.درباره مرگش که به غلط درسال۵۵۷ق دانسته شده )

زنگی بن مودود پادشاهی دادگر اما مگی با همسایگان خود و مدارا رفتار می‌کرد.، وصاف او را ستوده و فرمانروایی خردمند نیکبخت روشن روانش خوانده است.

زنگی در آبادانی فارس به ویژه شیراز می‌کوشید چنانکه عمارات جدید احداث کرد .وبرای هر یک موقوفه ای معین نمود 

۳_مظفرالدین تلکه ای بن زنگی(۵۷۱_۵۹۱ق،/۱۱۷۵_۱۱۹۵م)

تله در۵۷۱ به جای پدر نشست و لقب مظفرالدین هم یافت بیشتر مورخان چون رشید الدین بن فضل الله ،وصاف،زرکوب شیرازی ومیر خواند»، جلو س تکله او را در همان سال دانسته اند اما فصیح خوافی و ابن اثیر در این‌باره راه خطا پیموده اند.خاصه ابن اثیر با اینکه معاصر زنگی و پسران او تکله و سعد بوده در گزارش حوادث سالهای۵۵۴و۵۵۵ق، از پادشاه وقت فارس یاد کرده ونیز در حوادث سال ۵۵۶ق،از زنگی بن دکلا(=تکلی)سخن رانده است.( ۲۶۹/۱۱)، یعنی زنگی را پسرت تکله می دانسته و در واقایع ۶۰۷ و ۶۱۴ و ۶۲۱ و ۶۲۲ق همه جا از سعدبن دکلا یاد کرده و تصور می کرده که سعد  پسر تکله بوده است.( قزوینی ، محمد، تعلیقات ۳۴۹)

تکله چون فرمانروایی یافت به درخواست وی خلیفه عباسی او را خلعت فرستاد که در صفحه ۴۱ منتخب التواریخ آمده است از وقایع مهم دوران اوج نبرد با پادشاهان عراق بوده که سبب شد صاحب خزائن و اموال فراوان گردد.

درسال ۵۷۵ق در غیبت تکله اتابک پهلوان محمد بن ایلدگز اپارات حمله برد و در شیراز به قتل و غارت پرداخت چون تکله شهر باز آمد در ترمیم خرابی ها و استمالت مردم کوشید از دیگر حوادث مهم اثر توکل قیام پسر ‏عمش قطب الدین طغرل بن سنقر بود عاشوری پردامنه پدید آشوبی پردامنه پدید آوردند اما سرانجام شکست خورد و به ایگ و دارابجرد گریخت و چون در آنجا و دستگیر شد تکله دستور تا چشمانش را کور کردند گفتن وی دیگر بار دست به عصیان زد و اینبار به قتل رسید . زرکوب صفحه ۷۴

در همین ایام ترکمنان که از مدت ها پیش تاخت و تاز خود را آغاز کرده بودن روی و کرمان نهادند و کرمانیان و ملک تورانشاه برای دفع آنها ازت تکه که در این هنگام سیرجان را نیز در اختیار داشت یاری خواست سپاهی به فرماندهی مجاهد گرگانی به کرمان فرستاد این لشگردر مشیر مستقر شد اما از مقابله با غزهاخودداری کرد غزها کرمان را تصرف کردند و قطعا م پرداختند در این نبردها مجاهد گورکانی که به باغین آمده بود نیز هلاک شد و سپاه فارس بی هیچ جنگی راه بازگشت در پیش گرفت( افضل الدین،۸۷،۸۹:محمد بن ابراهیم،۱۲۶_۱۲۸)

در همین سال اتابک محمدشاه بنز بهرامشاه حاکم کرمان از آل قاورد(ه م) از برابر غزها گریخت و به فارس آمد و از تکله استمداد کرد اما تکل درگیر نبرد با طغرل بن سنقر پسرعمش بود توجهی نکرد(همو،۱۳۹؛صفا۱۹/۲).

از وقایع و دیگر زمان نبرد های مکرر او با ۱۰۰۰ اسب از اتابکان لرستان بود که تقریباً در این جنگ ها شکست خورد و بخشی از متصرفات خود را از دست داد تکله در سال ۵۸۳ق به اطاعت قزل ارسلان سلجوقی در آمد. اما سلطان طغرل بن ارسلان تکله را  خوش نمیداشت و می خواست فارس را به رکن‌الدین سامان یزد واگذارد. و متعاقب آن را رکن الدین شیراز را محاصره کرد ولی کاری از پیش نبرد و به اسارت افتاد اما تکله باو  مهربانی کرد و به یزد بازش گردانید. سرانجام تکله پس از بیست سال پادشاهی در گذشت دکلمه پادشاه و عارف منش و دیندار بود و کرداری پسندیده داشت و با مردم به نیکویی رفتار می‌کرد و درویشان و عارفان را بزرگ می داشت و به روایت جنید شیرازی یکبار و خدمت شیراز زین الدین مظفر بن روزبهان بن طاهر از صوفیان وقت شیراز رفت و شیخ او را موعظه کرد و تکله بسیار بسیار گریست با آنکه می توانست به آسانی سرزمین های مجاور خود چون کرمان را متصرف شود لیکن از به همسایگان همواره پرهیز می‌کرد

سعدی شیرازی در بوستان حکایتی از نیک نفسی و قناعت و بی اعتنائی وی به پادشاهی نقل کرده(ص۵۵). از شاعران دیگر از دین بنجر قصاید ای به عربی و فارسی در ستایش تکل سروده است( زرکوب صفحه ۷۴)

وزیر تکله امین الدین کازرونی قد مردی باش آمد و بلند همت بود و به کرم و بخشش در عصر خود شهرت بسیار داشت امین الدین که در آغاز نایب ابن دارست بود، در آبادانی فارس و به ویژه شیراز بسیار کوشید از بناهای مسجدی در نزدیکی جامع عتیق و یک رباط  مسجد امینی شیراز است. پس از مرگش مردم شیراز از کرامات او بسیار سخن می راندند(بیضاوی،همانجا؛اقبال،۳۸۲:قزپینی،محمد،تعلیقات،۳۴۸،۳۴۹.زکوب،خواند میر ،دستور۲۳۷)

۴_قطب الدین طغرل بن سنقر)۵۹۱_۵۹۹ق/۱۱۹۵_۱۲۰۳م).

حوادث زندگی او آشفته و مبهم است گروهی از مورخان به گونه‌ای که در شرح دوران تکله گذشت گفتند که طغرل در شورش دوم پس از دستگیری به دست تکله به قتل رسید از این رو روشن نیست که وی چگونه پس از تکله بر جای او نشسته است. اگر این نکته را که پاره‌ای از مآخذ اشاره کرده‌اند سعد بن زنگی برادرت کرده در آغاز حکومت با شورش طغرل مواجه بود بپذیریم باید نتیجه گرفت که طغرل در ایام تکنوکده به قدر نرسیده و در میان سالهای ۵۹۱ تا ۵۹۹ بین طغرل و سرد بر سر قدرت در فارس مجادله بوده و طغرل در این ایام کشته شده است و گفته وصاف صفحه ۸۷ طغرل در میدان جنگ کشته شد اما همو. ضمن برشمردن حکام سلغری پس از تکله  از طغرل اشاره کرده است منهاج سراج(۲۷۱/۱)و زرکوب شیرازی صفحه ۷۵ نوشته اند که بی فاصله پس از تکله سعد بن زنگی با حکومت نشست.(میر خواند(۶۰۸/۴) وخواند میر(همانجا) هم تنها به اقتباس گفته های وصاف پرداخته. و تال را پادشاهی هنرمند و هنرپرور خواندند و به گفته آنان وی عاقبت توسط تکله از پای درآمد

یحیی بن عبدالله لطیف قزوینی ونیز غفاری از نبردهای متعالی طغرل با سعد بن زنگی سخن گفته و دوره پادشاهی طغرل را در فارس ۹ سال دانستند به روایت آنان تا آخر را سرانجام سعد دست گیر کرده است عباس اقبال بی آنکه این اخبار مختلف را باهم مقایسه کند نتیجه گرفته ارطغرل سرانجام در ۵۹۹ق به دست سعد از میان برداشته شده است صفحه ۳۸۲ و ۳۸۳

لقب طغرل محقق دین بوده و اینکه محمد قزوینی در رسالة ممدوحین شیخ سعدی(ص۷۱۷) عقب همه سلغریان را مظفرالدین دانسته که با ا این ترتیب نمی تواند صحیح باشد 

۵_ مظفرالدین سعد بن زنگی(۵۹۹_۶۲۳ق/۱۲۰۳_۱۲۲۶م)،

پنجمین پادشاه سلسله سلغری و یکی از برجسته ترین و مشهورترین آنها بود ازتاریخ جلوس اطلاع دقیقی در دست نیست چنان که پیش از این یاد شده حوادث فارس پس از تکرار آشفته و در هاله ای از ابهام قرار گرفته است اگر دوره حکومت سد به گفته برخی منابع ۲۸ و ۲۹ سال باشد و می بایست در سال ۵۹۳ یا ۵۹۴ق بر تخت نشسته باشد عباس اقبال در صفحه ۳۸۳ بر خلاف این نظر معتقد است سخن حمدالله مستوفی که در گیری تور را در سال ۵۹۹ دانسته صحیح به هر حال در آغاز پادشاهی سعد در فارس  قحطی و گرانی سختی رخ داد و گونه‌ای که مردم برای سدجوع،گوشت دیگر را می خوردند. از آن پس ویروس  وبا شیوع یافت که خلقی انبه را از پای درآورد عبدالله موصوفی (صفحه ۵۰۵ ،۵۰۴)، در این میان سعدبن زنگی از آشفتگی اوضاع کرمان استفاده کرد با حمله با آن شرم نظام‌الدین محمود حاکم آنجا را برافکند وکرمان را به تصرف درآورد بعد یک هفته در آنجا توقف کرد و با برادر زاده خود عماد الدین محمد بن زیدان را به حکومت آن شهر گماشت و خود به شیراز برگشت

عماد الدین محمد در۶۰۰ق به شهر وارد شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت کرمان از این تاریخ تا۶۰۷قدراختیار سلغریان بوده سعد بن زنگی با اتابکان آذربایجان هم مناقشاتی داشت، به گونه ای که وقتی در ۶۰۰ق به قصد تفریح از شیراز بیرون رفت اتابک ازبک بن جهان پهلوان با آنجا حمله برد و به قتل غارت پرداخت در ۶۱۳ یا۶۱۴ ق سعد بن زنگی به قصد تسخیر عراق و آذربایجان به سوی روی رفت و این شهر را با قزوین و خوار سمنان تسخیر کرد و در نزدیکی ری سلطان محمد خوارزمشاه به بغداد می‌رفت رو به رو شد سعد به تصور و اینکه سپاه مقابل متعلق به اتابک آذربایجان است با اینکه بیش از هفتصد سوار همراه نداشت با سلطان به نبرد پرداخت اما شکست خورد خسارت افتاد و با وساطت مرگ زوزن بدان قرار که پسرا خود زنگی را گروگان نزد خوارزمشاه گذارد و هر سال بخشی از محصول و فارس را به خوارزم بفرستد و افزون بر آن استخر و اشکنوان قلعه مستحکم فارس را در اختیار سلطان محمد قرار دهد آزاد شد و همچنین به پیشنهاد سلطان محمد خوارزمشاه ملک خاتون یکی از دختران فرد به عقد جلال الدین فرزند سلطان در آمد و قرار شد در ممالک فارس خود به نام خوارزمشاه خوانده شود و به دنبال آن سعد به قزوین رفت تا رهسپار فارس گردد سفر گروهی از لشکریان خوارزمشاه به فرماندهی اختیار المالک امیر حاجی سعد را همراهی می کردند از آن سوی ابوبکر فرزند سرد پس از شنیدن خبر اسارت پدر در شیراز خود به نام خود خواند و چون شرایط مساله را اهانت آمیز می دانست با سعداز در مخالفت درآمد و راه ورودش او را بر شیراز بست اما نبردی رویداد ابوبکر دستگیر شد و به دستور سعد به زندان افتاد و پس از ورود به شیراز دخترش ملک خاتون را با تشریفات تمام نزد خوارزمشاه فرستاد ابوبکر بن سعد هم سال‌ها در زندان بود تا اینکه به وساطت سلطان جلال الدین خوارزمشاه هنگام بازگشت وی از هند خلاص شد سعد بن زنگی به منظور توسعه قلمرو فرمانروایی خود چند بار به مناطق مجاور حمله برد یک بار به بهانه یاری شولان دفع اتابک تکله از اتابکان لرستان فرستاد و جمال الدین عمر لا لبایی را که عم زاده هزار اسب بود و حکومت در لرستان منصوب کرد اما جمال الدین در نبرد کشته شد و لشکریان سعد روی به هزیمت  نهادند افزون بر آن سعد پیوسته با قطب الدین مبارز شبانکاره ای حاکم عالم و دانشمند بود منازعه می کرد و نامه های تند به همدیگر می فرستادند محمد شبانکاره ای به پاره ای از این منازعات در مجموع الانسال اشاره کرده است صفحه ( ۱۵۸ و ۱۵۹ و ۱۸۳)

حادثه دیگر در این ایام حمله غیاث الدین پیر شاه پسر کوچک سلطان محمد خوارزمشاه به فارس بود سعد که به مقابله رفته بود چون یارای مقاومت در خود ندید روی و گریز نهاد و غیاث الدین پس از غارت اموال برجای مانده و غارت شهر بازگشت سعد بن زنگی دوباره وارد شیراز شد، چند روز پس از این حادثه جلال الدین خوارزمشاه که از برابر مغولان میگریخت به فارس آمد و وزیر خود شرف الملک را نزد س سعد فرستاد بنا بر پاره‌ای روایات سعدکه از استقبال جلالدین طفره رفت  پسرش سلغر شاه را با ۵۰۰ سوار نزد سلطان فرستاد. جلال الدین هم ‏سلغرشاه راقرانداش لقب داد و روی به شیراز نهاد از آن پس تا پایان زندگی سعد حادثه قابل‌توجه رخ نداد منابع وفات صدرا در ۶۲۳ تا ۶۲۸ق دانسته اند. اما تاریخ دقیق درگذشت او را قطب الدین محمد سیرافی در شهر قصیده‌ اشکنوا نیه که نسخه خطی از آن در دست است به صراحت شب چهارشنبه ۱۲ ذیقعده ۶۲۳ ذکر کرده است پیکرش را در شیراز در جایی نزدیکی محله بال کت که بعدها به دست ابش خاتون در آنجا رباط ابش عمارت شد به خاک سپردند این جایگاه پس از آن و صورت آرامگاه خانوادگی سلغریان درآمد و بیشتر فرمانروایان این دودمان در این محل مدفون شدند زرکوب صفحه ۷۸

طغرای سعد در صدر فرمان ها این عبارات بودند وارث ملک سلیمان سر قبر سلطان مظفرالدینا و والدین تهمتن سعد بن اتابک زنگی ناصر امیرالمومنین(وصاف ۹۰_۹۱)

 ساعت مزنگی پادشاهی شجاع و دادگر بود و با مردم مدارا و مروت رفتار می‌کرد در سایه اقدامات او فارس آباد شد و مردم در آسایش می زیستند (جنیدصفحه ۲۱۵،،زرکوب،۷۵)سعد دانشمندان را می نواخت و عارفان اعتقاد داشت شمس قیس رازی که سالیانی در دستگاه سعد بود در کتاب خود المعجم ضمن شرح مجالس وی بزرگواری او را ستوده است او هر سال همراه قافله حجاج اعلمی می فرستاد و چون قافله بازمی‌گشت علم را بر خرگاه خود نصب میکرد و هر روز هنگام ورود به نماز در برابر آن می گذارد با اینهمه فرمانروایی تجمعل خا بود که گفتند خراج سالانه یک ولایت از سرزمین فارس صرف هزینه جامه اومی شد وزرات سعد را در دوران حکومت نسبتا طولانی حدود ۲ تن بر عهده داشت نخست رکن الدین محمد بن صلاح الدین معروف به رکن‌الدین صلاح کرمانی که ابتدا در دستگاه ملک  دینارغز وزارت داشت. و یک بار به زندان افتاده بود اما پس از  رها یی پایگاهی عالی تر یافت.وسعد اورابه وزارت خود برگزید چندی بعد از این از مقام خود معزول شد و سعدی یکی از دانشمندان و شاعران فارسی یعنی خواجه عمید الدین ابونصراسعدابزری فارسی را به وزارت خود بر گماشت و او تا پایان پادشاهی سعد در این مقام ماند

۶_ مظفرالدین ابوبکر بن سعد(۶۲۳_۵ جمادی الاخر ۶۵۸ق/۱۲۲۶_۱۹مه۱۲۶۰م)،نامورترین پادشاه سلغری است

۷_ مظفرالدین سعد بن ابی بکر(د ۱۷ جمادی الاخر ۶۵۸ق/۲ ژوئن۱۲۶۰م)

 از زمان ولیعهدی برای خود در شیراز دیوان و دستگاهی داشت از سوی پدر به ماموریت های ی میرفت سعدی بنابر قول مشهور تخلص خود راه از نام سعد بر گرفت( قزوینی و محمد ، همان۲ /۶۸۸ _۶۸۹)، سعد بن ابی بکر در حدود سال ۶۵۳ق به دستور پدر رهسپار درگاه ارغون شد اعلام اطاعت و انقیاد کند دیگر بار پس از فتح بغداد به دست هلاکوخان به رسم تهنیت عازم آن شهر شد و در ۷ شعبان ۶۵۶ و اردوی هلاکوخان رسید و در مورد مرحمت و ملاطفت قرار گرفت بعد هم چون هلاکو لرستان را فتح کرد الگوی رپ و در راه بازگشت در تفرج به بیماری سختی دچار شد و همانجا خبر مرگ پدرش ابوبکر به وی رسید و متعاقب  آن در شیراز خطبه حکومت به نام او خوانده شد و سکه به نام ضرب گردید سعد بن ابی بکر از همانجا بسته به نفرتی که از خواجه فخرالدین ابوبکر وزیر پدر داشت دستور قتل او را صادر کرد اما پیش از آنکه این حکم اجرا شود خود در اثر همان بیماری درگذشت جسدش را به شیراز بردن و در مدرسه عزیزیه که زنش ترکان خاتون در نزدیکی دروازه دولت شیراز بنا نهاده  بود به خاک سپردند سعد بن ابی بکر در هنگام مرگ ۳۷ سال سن دشت ،

۸_ عضدین محمد بن سعد بن

ابی بکر(۶۵۸_۶۶۰/۱۲۶۰_۱۲۶۲م) دوازده ساله بود و جای پدر نشست و لقب سلطان عضدالدین یافت

اما کارهارا مادرش ترکان خاتون دختر قطب الدین محمود شاه اتابک یزد اداره می کرد پادشاهی محمد بن سعد هم چندی نپاید با او در ذیحجه ۶۶۰ از بام فرو افتاد و در گذشت 

شبانکاره ای نقل کرده است که فوت محمدبن سعد در اثر ضربه لگدی بوده که مادرش ترکان خاتون بر او نواخت و وی را عمدا کشت( صفحه ۱۸۵)

در این خبر صحیح باشد باید گفت ترکان خاتون خود دایه سلطنت داشته و به تدریج موانع را از سر راه خود بر می داشته است

 پیکر محمد بن صدرا در مدرسه عضدیه  شیراز در نزدیکی مدفن پدر از سعد به خاک سپردند

۹_ محمد شاه بن سلغر شاه بن سعد بن زنگی(۶۶۰_۶۱ق/۱۲۶۲_۱۲۶۳م) پس از درگذشت محمد بن سعد مادرش ترکان خاتون با رایزنی امرای دولت پسر عم محمد به نام محمد شاه بن سلغر شاه بن سعد زنگی را که داماد شد. به پادشاهی برداشت محمد شاه مردی خردمند و دلیر بود درفت بغداد همراه هلاکوخان دلاوریها کرد و هلاک او شجاعت او را می ستود اما چون و پادشاهی رسید و عشرت نشست و بیدادگری پیش گرفت بعدا برادر بزرگ خود سلجوق شاه را که در قلعه استخر زندانی بود بیرون نیاورد به تدریج مردم از روی گردان شدند تا اینکه ترکان خاتون به یاری امرای شول و ترکمان در ده رمضان ۶۶۱ او را دستگیر کرد و نزد هلاکو فرستاد. مدت سلطنت او بیش از هشت ماه نبود محمد شاه چند ماه بعد هنگام شورش برادرش سلجوق شاه بر ضد مغولان به دستور هلاکو کشته شد.

۱۰_ مظفرالدین سلجوق شاه بن سلغرشاه بن سعد بن زنگی(۶۶۱_۶۶۳ق/۱۳۶۴م)

 برادر بزرگتر محمد شاه  که از طرف مادر به سلجوقیان نصب می ‌برد پس از برکناری محمد شاه به درخواست ترکان خاتون و پشتیبانی امیران سپاه وی را از زندان و در آوردن و فرمانروایی دادند و ترکان او را به شوهری برگزید سلجوق شام فرمانروایی ایا و ستمگر بود و نیز از ترکان خاتون همسر خود کینه‌ای که دید درد داشت و چون شایع شد که او در نهان با شمس الدین میاق ،یکی از غلامان ترک، سر و سری دارد فرمان به قتلش داد.ودو دختر وی یعنی سلام وابش را هم در قلعه سپید به زندان افکند. اما شمس الدین میاق گریخت  هلاکو را از وقایع شیراز آگاه کرد الیکو به انتقام آن نخست محمد شاه را که در اسارت داشت به قتل رساند و آنگاه لشکری به فرماندهی النا جو و تیمور به شیراز فرستاد و احکام دست نشانده خود در اصفهان و لرستان و یزد یزد و کرمان به یاری آنان مأمور کرد بیش از آنکه لشکر ماه اول به شیراز برسد نظام الدین حسن شبانکاره ای با هزار سوار به همراه علاالدوله  حاکم یزد جلوداران  سجوق شار را از میان برداشتند باعورا به کازرون گریزانند

۱۱_ابش خاتون(حک۶۶۳_۶۸۵ق/۱۲۶۴_۱۲۸۶م)  پس از قتل سلجوق شاه چون از خاندان سلغری غیر از دختران سعدبن ابی بکر یعنی سلغم وابش کسی نمانده بود. امراو بزرگان شیراز ابش خاتون خواهر کوچکتر را به سلطنت برداشتند، و خطبه و سکه به نام او کردن.

ابش به مدت ۲۳ سال گاه و اسم و گاه به رسم در فارس حکومت کرد به روایت حمدالله مستوفی وی یک سال پس از شروع سلطنت به اردوی مغول برده شد و به شوهرش منگو تیمور ملحق گردید آبش خاتون بزرگترین زن منگو تیمور و خاتون بزرگ او محسوب می شد دوران حکومت واقعی آبش بر فارس  بر چند دوره متمایز تقسیم می شود تقریباً می توان گفت که او تا ۶۶۷ق بوده و بیشتر اختیارات حکومتی را در دست داشته است در همین سال انکیا نو به امارت

فارس منصوب شد  او کلجه مرا که نایب دیوان ابش بود بازداشت کرده و بعداً به قتل  رساند، ظاهراً از خاتون از همین ایام شیراز را ترک کرد و از آن پس امرای مغول متناوباً به شیراز آمدند و در امور حکومت مداخله داشتند اما پس از چندی به دستور اباقا خان  خاتون به شیراز بازگشت و مردم هم به شایستگی از او استقبال کردند این بار پس از استقرار و تسلط بر کارها امور دیوان و اداره سرزمین فارس را به جلال الدین ارقان بن ملخان یکی از نوادگان سعدبن زنگی بود و خواجه نظام الدین ابی بکر را به وزارت بر گمارد اما ظاهراً این دوره هم طولانی نبود و گزارش‌های دیگر خبر از حضور وی در دربار ایلخانان می‌دهد تا اینکه سلطان احمد تگودار در ۶۸۲ قمجدد را به فارس برگرداند.

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها